ملیکا جونملیکا جون، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

ملیکا جون

بدون عنوان

بابابزرگو مامانجونی عاشق این دخمل کوچولوشونن از وقتی ملیکا میاد اینجاتابرگرده خونشون همبازیه اونن. مامانجونی باهاش چنان خاله بازی میکنه که بیاوببین     بعدشم که نوبت بابابزرگه روزگارش توسوپرمارکت میگذره تا دایی بهرام ازسرکاربیادو اگه واسش بستنی نگرفته باشه راه اومده روباملیجون دوتایی برمیگردن ...
30 مهر 1391

ملیکا بلبل زبان میشود

روز جمعه بودو خاله زهرا ودایی طالب و..وخانواده ملیکااینا خونه مامانجونیش بود. بعداز کلی بازی که ملیکا خانوم داشت میرفت خونشون اومدم زیپ کیفشو واکردم براش خوراکی بزارم جیغ جیغ کردو خیلی قشنگ بهم گفت   خاله پریسا مگه من به کیف تو دس میزنم که توبه کیف من دست زدی.... ...
30 مهر 1391

ملیکا داداشدار میشود

خدای  مهربون تازه گیا یه داداش کوچولو داده به ملیکا اما هنوز تودله مامانشه قراره بهمن ماه به دنیا بیاد      خدای نازنین زودتر داداشیمو بیارش. ...
29 مهر 1391

تولدیکسالگی ملیکاجون

 مامانت حسابی همه رو شرمنده کرد فقط به عشق یدونه دخترش که تو باشی ملیکاجونم.   جاتون خالی. همگی دعوت شدیم آلاچیق وتولد اونجاااا برگزار شد . اینم از کیک ملیکاجوووون اوووووووم خیلی خوشمزه بود ...
28 مهر 1391

عاشورای 89

هوا سرده و مامانیت دست برنمیداره که الا وبلا دخملمو باید لباس علی اصغربپوشونم بدم بغل تعزیه خون امام حسین که اونم علی دایی بود..... آخرش موفق شد فک کنم بابا احمدت سرکاربودو این صحنه رو از دست داد ...
28 مهر 1391

صندلی باربی

  این ملیکای ما عاشق این صندلیشه یکی از پیچاش افتاده بود که بابااحمدجونیش تا درستش کرد ملیکا از خوشحایش دیگه روزمین نبود.... ...
28 مهر 1391

عروسی یه فامیل دور

خاله پریساجونت ازجهت که عاشقته هرجابره یادش نمیری   بانهایت خوشحالی این لباسارو واست گرفته بودم.... چه مجلسی گرم کرده بود این دخمل کوچولوی ما..   ...
28 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ملیکا جون می باشد